سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هزار و صد و هفتاد و یک سال انتظار! - میخانه عشق
[ و او را از ایمان پرسیدند ، فرمود : ] ایمان بر چهار پایه استوار است ، بر شکیبایى ، و یقین و داد و جهاد . و شکیبایى را چهار شاخه است : آرزومند بودن ، و ترسیدن ، و پارسایى و چشم امید داشتن . پس آن که مشتاق بهشت بود ، شهوتها را از دل زدود ، و آن که از دوزخ ترسید ، از آنچه حرام است دورى گزید ، و آن که ناخواهان دنیا بود ، مصیبتها بر وى آسان نمود ، و آن که مرگ را چشم داشت ، در کارهاى نیک پاى پیش گذاشت . و یقین بر چهار شعبه است : بر بینایى زیرکانه ، و دریافت عالمانه و پند گرفتن از گذشت زمان و رفتن به روش پیشینیان . پس آن که زیرکانه دید حکمت بر وى آشکار گردید ، و آن را که حکمت آشکار گردید عبرت آموخت ، و آن که عبرت آموخت چنان است که با پیشینیان زندگى را در نوردید . و عدل بر چهار شعبه است : بر فهمى ژرف نگرنده ، و دانشى پى به حقیقت برنده ، و نیکو داورى فرمودن ، و در بردبارى استوار بودن . پس آن که فهمید به ژرفاى دانش رسید و آنکه به ژرفاى دانش رسید از آبشخور شریعت سیراب گردید ، و آن که بردبار بود ، تقصیر نکرد و میان مردم با نیکنامى زندگى نمود . و جهاد بر چهار شعبه است : به کار نیک وادار نمودن ، و از کار زشت منع فرمودن . و پایدارى در پیکار با دشمنان ، و دشمنى با فاسقان . پس آن که به کار نیک واداشت ، پشت مؤمنان را استوار داشت ، و آن که از کار زشت منع فرمود بینى منافقان را به خاک سود ، و آن که در پیکار با دشمنان پایدار بود ، حقى را که بر گردن دارد ادا نمود ، و آن که با فاسقان دشمن بود و براى خدا به خشم آید ، خدا به خاطر او خشم آورد و روز رستاخیز وى را خشنود نماید . و کفر بر چهار ستون پایدار است : پى وهم رفتن و خصومت کردن و از راه حق به دیگر سو گردیدن و دشمنى ورزیدن . پس آن که پى وهم گرفت به حق بازنگشت ، و آن که از نادانى فراوان ، خصومت ورزید ، از دیدن حق کور گشت ، و آن که از راه حق به دیگر سو شد ، نیکویى را زشت و زشتى را نیکویى دید و مست گمراهى گردید ، و آن که دشمنى ورزید راهها برایش دشوار شد و کارش سخت و برون شو کار ناپایدار . و شک بر چهار شعبه است : در گفتار جدال نمودن و ترسیدن و دو دل بودن ، و تسلیم حادثه‏هاى روزگار گردیدن . پس آن که جدال را عادت خود کرد ، خویش را از تاریکى شبهت برون نیاورد ، و آن که از هر چیز که پیش رویش آمد ترسید ، پیوسته واپس خزید ، و آن که دو دل بود پى شیطان او را بسود ، و آن که به تباهى دنیا و آخرت گردن نهاد هر دو جهانش را به باد داد . [ و پس از این سخن گفتارى بود که از بیم درازى و برون شدن از روش کارى که در این کتاب مقصود است نیاوردیم . ] [نهج البلاغه]

نویسنده: علی دوشنبه 84/6/28 ساعت 4:49 صبح .

یا حضرت حق

ای عزیز‍؛امسال درست هزارو صد و هفتاد و یکمین سال تولّدت را پشت سر میگذاریم و در فراقت میسوزیم.

Milad Mobarak baad

 در اوان سپیده دم جمعه نیمه شعبان سال 255 ه. ق، مطابق با 868 میلادى در شهر« سامّراء» حضرت صاحب الامر(عج) در خانه پدر بزرگوارشان امام حسن عسکری(ع) چشم به جهان گشودند.

مادرش بانوى بزرگوار «نرجس»دختر «یوشعا» پسر قیصر روم، و از نسل «شمعون» یکى از حواریین مسیح(ع) است. نرجس چنان با فضیلت بود که«حکیمه» خواهر امام هادى علیه السلام که خود از بزرگان بانوان خاندان امامت است او را سیّده خود   و خود را خدمتگزار او خطاب کرد.

 «حکیمه» می فرماید:هر گاه خدمت امام عسکرى(ع)مى رسیدم دعا مى کردم خداوند به او فرزندى عطا فرماید;  یکروز که مطابق عادت به دیدار امام عسکرى(ع) رفته بودم همان دعا را تکرار کردم، آن گرامى فرمود: فرزندى که دعا مى کنى خدا به من عطا فرماید امشب به دنیا مى آید.

«نرجس» پیش آمد تا کفش مرا در آورد، و گفت: بانوى من کفشت را به من بده.

گفتم: تو سرور و بانوى منى، به خدا سوگند نمى گذارم کفش مرا در آورى، و نمى گذارم به من خدمت کنى، من بر روى چشم خویش ترا خدمت مى کنم.

امام عسکرى(علیه السلام) سخن مرا شنید و فرمود: عمّه خدا به تو پاداش نیکو دهد.

تا غروب نزد او بودم، و کنیز را صدا زدم و گفتم لباس مرا بیاور تا بروم، امام فرمود: عمّه، امشب نزدما بمان زیرا امشب مولودى که نزد خداى متعال گرامى است به دنیا مى آید که خدا بوسیله او زمین را پس از مردن زنده مى گرداند.

عرض کردم: سرور من از چه کسى متولّد مى شود؟ من در نرجس اثرى از حمل نمى بینم!

فرمود: از نرجس نه غیر او.

من برخاستم و نرجس را دقیقا جستجو کردم، هیچ اثرى از حاملگى در او نبود، به سوى امام بازگشتم و او رااز کار خود آگاه ساختم، امام تبسّم کرد و فرمود: سپیده دم بر تو آشکار مى شود که او فرزندى دارد، زیرا او نیز همچون  مادر موسى کلیم الله است که حمل او آشکار نبود، و کسى تا هنگام ولادت نمى دانست، زیرا فرعون در جستجوى موسى شکم زنان حامله را مى درید، و این(طفل که امشب متولد مى شود) مانند موسى علیه السلام است(طومار حکومت فرعونیان را در هم خواهد پیچید) و در جستجوى اویند.

«حکیمه» مى گوید: من تا سپیده دم مراقب نرجس بودم، و او با آرامش نزد من خوابیده بود، و هیچ حرکتى هم نمى کرد، تا در پایان شب و به هنگام طلوع فجر هراسان از جاى جست، من او را در آغوش گرفتم و نام خدا را بر او خواندم.

امام علیه السلام ـ از اطاق دیگر ـ صدا زد: سوره «انّا انزلناه» را بر او بخوان! و من خواندم و از نرجس حالش را جویا شدم، گفت: آنچه مولاى من به تو خبر داد آشکار شده است.

من همچنانکه امام فرمان داد بود به خواندن «انا انزلنا» ادامه دادم، در این هنگام جنین از درون شکم بامن همصدا شد و همچنانکه من اناانزلنا مى خواندم او نیز مى خواند، و بر من سلام کرد. سخت هراسان شدم، امام علیه السلام صدا زد: از امر خداى متعال تعجب مکن، خداى متعال ما ـ ائمه ـ را در کوچکى به حکمت گویا مى سازد و در بزرگى حجت در زمین قرار مى دهد.

هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود که نرجس از نزد من ناپدید شد چنانکه گویى پرده یى میان من و او آویخته اند که او را نمى دیدم; فریاد کشیدم و به سوى امام دویدم، امام فرمود: عمّه بازگرد، او را در جاى خویش خواهى یافت.

 

بازگشتم، و طولى نکشید که حجاب میان من و او برطرف شد ونرجس را دیدم که چنان در نور غرق است که چشمم را از دیدنش مى پوشاند، و پسرى را که متولد شده بود دیدم که در سجده است و به زانو افتاده  انگشتان سبابه بلند کرده و مى گوید: «اَشهَدُ اَن لا اِلَهَ اِلا الله وَحدهُ لا شَریکَ لَهُ و اَّ نَّ جَدّى مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِه وَ أنّ أبى اَمیرُ المُؤمنینَ...» و آنگاه بر امامت یکایک امامان تا خودش گواهى داد، و گفت: « بارخدایا میعاد مرا عملى ساز، و کارم را به سرانجام برسان، و گامم را استوار بدار، و زمین را بوسیله من از عدل و داد پر کن..».

فرخنده میلاد حضرت صاحب الزمان (عج)بر همه مشتاقان و منتظران حضرتش مبارک باد.


نظرات شما ()

موضوعات یادداشت


ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی

ایمیل



تعداد کل بازدید

تعداد بازدید امروز

لوگوی خودم
هزار و صد و هفتاد و یک سال انتظار! - میخانه عشق

لوگوی دوستان

دوستان

هر دو عاشق(محسن)


حضور و غیاب

اشتراک
 

آرشیو

لطفاً با ابراز نظرات ارزشمندتان اینجانب را در ارائه بهتر مطالب یاری فرمایید.با تشکر ...یا حـــــق